♥ عشق من و دنیام ♥
ما به هم میرسیمو خوشبختیم
کسی که احساسات ِ تو رو بازی می گیره و تنهات میذاره
نــه نمـے دانــے...! ...! امروز روز سپاس گذاری از خداوند است زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن تا با تمام وجود به او بگوییم عشق من روزت مبارک زندگی آرام است، مثل آرامش یك خواب بلند. من به دو چیز عشق می ورزم یكی تو و دیگری وجود تو، به دو چیزاعتقاد دارم یكی خدا ودیگری تو، من در این دنیا دو چیز میخواهم یكی تو ودیگری خوشبختی تو. دوست داشته باش و زندگی کن!زمان برای همیشه از آن تو نیست گآهـے هَـ ـوَس مـے کُـنَم . . . .................................................... فاصله ها نابود ميشوند... كاغذها پر ميشوند و من همچنان او را كم دارم... آهاي مردم... راه چاره اي بيابيد... من او را كم دارم من به دنبال دلي ميگردم كه در آن خانه بسازم با شور،پشت هر پنجره اش گل بكارم با عشق،بنشينم با يار،گويم از حرفو سخنها بسيار!
قلم روی سپیدی کاغذ ذهنم می لغزد اما نه مثل همیشه...تردیدی آن را به اسارت کشیده می خواهد فریاد کند که شاید بشود دلی را به زنجیر کشید به بهانه ی رهایی از عاشقانه ها اما ستاره ها را چه می شود کرد؟ آنها که در سفره آسمان بی تابی می کنند بگذار بگویم که در هیاهوی آمدنت حتی بید خانه هم مجنون وار به رعشه افتاد چه رسد به... کاش قفل از زبان قلم گشوده می شد تا از فردا بسراید اما باز هم سکوت...به احترام ثانیه هایی که بدون تو دقیقه شدند و دیروز عاشقی ام را رقم زدند!
فاصله ها... دل شکسته ام، از تکرار حادثه ها به دنبال مرهمی هستم تا رد پای زخمی را بزدایم . می خواهم فاصله ها را به فراموشی بسپارم و امید را به خانه کوچک قلبم دعوت کنم. اولین امید من آن وجود پاک توست و آخرین امید من نگاه توست. شبانگاهان در حاليكه به نقطه اي زل زده ام به تو فكر ميكنم به جذبه نگاهت لحظه اي خود را غافل از تو نمي بينم لبانم براي معصوميت چشمانت ترانه مي سرايد در دل غم عجيبي حس ميكنم هرچه ميكنم نمي توانم بنويسم
آخر، نگاهم نگاهت را كم دارد...!
هوا سردست ...
من از عشق لبریزم
چنان گرمم ...
چنان با یاد تو در خویش سر گرمم ....
که رفت روزها و لحظه ها از خاطرم رفته ست!
هوا سردست اما من ...
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی می کند فصل بهاران یا زمستان است!
تو را هر شب درون خواب میبینم
تمام دسته های نرگس دی ماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی ...
و وقتی قامتت را در زلال اشک میبینم ...
به خود آرام میگویم :دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا... من دسته های نرگس دی ماه را در راه می چینم !! سنگین ترین غروب من لحظه بی تو بودن است وسکوت تو خاموش ترین حجم لحظه هایم ومن تو را می ستایم ای سبزترین دقایق زندگی ام تو خوش بخت ترین وخوشبو ترین بخش زندگی منی که با آمدنت سنگینی یخ زده را میشکنی تو رنگین کمان دلم بعد از این همه شبهای بارانی وسردی تو اوج فریاد من در سکوت سرد پاییزی بیا وببین برای من همیشگی ترینی...
چند قدم اونورتر زیر ِ پایِ کسی دیگه داره لِه می شه
شک نکن . . .
هیچــکس نمــے دانــَـد...!
پشت ِ ایــ ن چهــره ے آرامـ ،
در دلـَـــ م چه میگــذرد...!
نمـے دانـے...!
کســے نمـے داند.....!
ایــ ن آرامش ِ ظاهــــــر و این دل ِ
نـــــــا آرام ظاهریستـــــــــــــــــری ست
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یك روز قشنگ.
زندگی رویایی است، مثل رویای ِیكی كودك ناز.
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یك غنچه ی باز.
زندگی تك تك این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر...
ادامه مطلـب
تـَمآم ِ کآغـَذهـآے سـِفید ِ روے میز رآ
اَز نآم ِ تو پُر کـُنَم
تـَنگآتَنگ ِ هـَم . . . بـے هیچ فآصلـہ اے
اَز بـَس کـہ خـ ـآلـے اَم اَز تو !
اَز بـَس کـہ تو رآ کـَم دآرم !
كاغذها را پر ميكنم تنگاتنگ از نام او... كاغذها عاشق ميشوند...
در اين خانه ي عشاق هميشه باز است،چون كه در روح درو ديوارش،جز دم عشق و صفا،ندميده است به آن معمارش!
راستي يادم رفت كه بگويم با تو از نامو نشان خاكش،به صفاي دل عشاق جهان،بنوشتيم بر سنگ درش،كه نباشد اينجا جاي آن كس كه ندارد عشقو سودا به سرش!
برگ سبزي به همه پاك دلان
با شما تا به ابد،من و ایمانم!
ادامه مطلـب
MiSs-A |