♥ عشق من و دنیام ♥
ما به هم میرسیمو خوشبختیم
شراب را دوست دارم چون رنگ خون است خون را دوست دارم چون در رگ جريان دارد رگ را دوست دارم چون به قلب راه دارد قلب را دوست دارم چون جايگاه توست احتمالاً یک تکه از احساسم را پشت و رو پوشیده ای که هر چه می نالد نمـــــــــــــی فهمـــــــــــی نفســــــــــــــــــــــــــم در یقه ی وجودت گیر کرده . . . !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چه بی تابانه می خواهمت ای دوری ات آزموت تلخ زنده به گوری چه بی تابانه تو را طلب می کنم... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! روزها فکر تو ام... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هوشم یا بیهوش حس خطا خاموش آرام , آهسته خط روی وابسته مغز است میزانی احساس , ویرانی سنگینیِ تصمیم دنیای بی ترسیم شبها در کابوس هشدار در ناقوس کودک دگر دیر است آینده تقدیر است نتیجه نا پیدا , ادامه تا فردا به نظر شما میشه عاشق 2نفر بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ راستشو بگید به نظر من که هرگز نمیشه!!! دوستت دارم چون تنهاترین ستاره زندگی منی دوستت دارم چون تنها ترین مصراع شعر منی دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی دوستت دارم چون به یک نگاه عشق منی دوستت دارم چون همه ی وجودمی دوستت دارم چون بهونه ی زیبای دلتنگی منی (خداوندا) خداوندا نمی دانم شب روی جاده نمناک می خوانم هر مهتاب تو را و تو آرام می آیی و می نشینی در سکوت سینه ام زیر لب با شوق صدایت می زنم و تو دست در دستم می نهی و چشمهای فسونگرت می برد مرا... گوش کن نبضم از طغیان خون متورم شده است و تنم از وسوسه ای می سوزد تو را می خواهم برای بودنت ...ماندنت...همیشه و همیشه وقتی که دل دستهایم
تنگ میشود برای انگشتان کوچکت
آنها را میگذارم برابر خورشید تا با ترکیبی از کسوف و گرما دوریات را معنا کنم.
شب ها خواب می بینم تورا...
خواب شب پوچ است...
بیدار می خواهم تورا!!!!
در این دنیای وانفسا
كدامین تكیه گه را تكیه گاه خویشتن سازم
نمیدانم
نمی دانم خداوندا.
در این وادی كه عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد.
كدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم
نمی دانم خداوندا
به جان لاله های پاك و والایت نمی دانم
دگر سیرم خداوندا.
دگر گیجم خداوندا
خداوندا تو راهم ده.
پناهم ده .
امیدم خداوندا .
كه دیگر نا امیدم من و میدانم كه نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیكن من نمیدانم
دگر پایان پایانم.
همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم كه آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد.
چرا پنهان كنم در دل؟
چرا با كس نمی گویم؟
چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟
همه یاران به فكر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند
ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . كه دردم را فرو ریزد
دگر هنگامه ی تركیدن این درد پنهان است
خداوندا نمی دانم
نمی دانم
و نتوانم به كس گویم
فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی من خون دل دارم. دلی بی آب و گل دارم
به پو چی ها رسیدم من
به بی دردی رسیدم من
به این دوران نامردی رسیدم من
نمیدانم
نمی گویم
نمی جویم نمی پرسم
نمی گویند
نمی جوند
جوابی را نمی دانم
سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند
چرا من غرق در هیچم؟
چرا بیگانه از خویشم؟
خداوندا رهایی ده
كللام آشنایی ده
خدایا آشنایم ده
خداوندا پناهم ده
امیدم ده
خدایا یا بتركان این غم دل را
و یا در هم شكن این سد راهم را
كه دیگر خسته از خویشم
كه دیگر بی پس و پیشم
فقط از ترس تنهایی
هر از گاهی چو درویشم
و صوتی زیر لب دارم
وبا خود می كنم نجوای پنهانی
كه شاید گیرم آرامش
ولی آن هم علاجی نیست
و درمانم فقط درمان بی دردیست
و آن هم دست پاك ذات پاكت را نیازی جاودانش هست
MiSs-A |