♥ عشق من و دنیام ♥
ما به هم میرسیمو خوشبختیم
یه احساسی به تو دارم شبیه شوق و بیخوابی تا دستای تو راهی نیست دارم از گریه کم میشم مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی نمی دونم کجا بودم که رویاهامو گم کردم خودم بودم که می خواستم همه دنیای من باشی یه احساسی به تو دارم یه جوری از تو سرشارم یه احساسی به تو دارم شبیه عشق و دل بستن ای معنی جمال به هر صورتی که هست با هر نسیم، دست تکان میدهد گلی هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت: شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز باران قصیدهای است تر و تازه و روان اما مرا زبان غزلخوانی تو نیست کوچه به کوچه سر زدهام کو به کوی تو یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم قیصر امین پور برای چشمهای مهربانت برای شیطنت های شیرینت طعم بوسه هایی که هیچ عاشقانه ای ، به پاییش نمی رسد آن صورت زیبا و دوست داشتنیت همه را عاشقم دوستت دارم می پرستمت عزیزترن موجود زندگی پر عشقم می گویم که همیشه بدانی و یادت باشد که عشق تو عاشقی دیگری را به من چشاند تو را من عاشقانه عاشقم به نظرشما لیاقت ادمی که به اعتمادت خیانت میکنه چیه؟باید چه چجوری یر مستقیم بهش فهموند؟چجوری باید باهاش رفتار کرد؟ ..................................................................................................................................................... عشق تو همچون افقی بی انتهاست دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را در انحصار قطره های اشک نبینم دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد تا صبح دم به یاد تو شب را قدم زدم می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد
ادما دوتا قلب دارن قلبي كه از بودن آن با خبر است و قلبي كه از حظورش بي خبر. ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم همیشه با تو
با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا
با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام
مرا از تو گریزی نیست
چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب
تو دلیل من برای حیات بودی و هستی
و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستی
پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است :
« همیشه با تو »...دوست دارم ایمانم
اگر كلمه دوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست
اگر كلمه دوستت دارم نمايشگر عشق خدايي من نسبت به توست
اگر كلمه دوستت دارم راضي كننده و تسكين دهنده قلبهاست
اگر كلمه دوستت دارم پايان همه جدايي هاست
اگر كلمه دوستت دارم نشانگر اشتياق راستين من نسبت به توست
اگر كلمه دوستت دارم كليد زندان من و توست
پس با تمام وجود فرياد ميزنم
دوستت دارم
عقش خودمی تو
یه جوری توی دنیامی که تنها با تو خوشحالم
تو چشمات طرح خورشیده تو این شبهای مردابی
تو مرز بین من با تو دارم شکل خودم میشم
تو از دلتنگی دریا توی توفان چی می دونی؟
که می سوزم که می میرم اگر که از تو برگردم
ببین غرق توام اما هنوز می ترسی تنها شی
یه کم این حسّو باور کن که بی وقفه دوست دارم
تو هم مثل منی اما یه کم عاشق تری از من
ایعشق، ای ترنم نامت ترانهها
معشوق آشنای همه عاشقانهها
مضمون و محتوای تمام ترانهها
هر نامهای ز نام تو دارد نشانهها
گل با شکوفه، خوشه ی گندم به دانهها
دریا به موج و موج به ریگ کرانهها
آتش ترانهای است به زبان زبانهها
شبنم چگونه دم زند از بیکرانهها
چون حلقه دربهدر زدهام سربهخانهها
سودا کند دمیبه همه جاودانهها باهمه وجودم دوستت دارم عسلم
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است دوس داشتین برید به ادامه مطلب
ادامه مطلـب
مادر اي پرواز نرم قاصدک
مادر اي معناي عشق شاهپرک
گونه هايت کاش مهتابي نبود
تا دلم در بند بي تابي نبود
اي تمام ناله هايت بي صدا
مادر اي زيباترين شعر خدا
مادر! تو جانانه جام بلای ما را نوشیدی و لباس رنج و محنت ما را پوشیدی، اینک، حریر محبت فرزندانت را بپوش و شربت شهد عشق آنان را بنوش. مادرم، در گرامی داشت روزت زیباترین ستاره سپاس را به پاس پاسداری بی کرانت از ما، بر آسمان پرمهرت می آویزیم. روزت مبارک باد
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
اگه دوس داشتین برید به ادامه مطلب
ادامه مطلـب
عشق یعنی خلوت و راز و نیاز
عشق یعنی محبت و سوز و گداز
عشق یعنی سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی نغمه ای از روی ناز
عشق یعنی کوی ایمان و امید
عشق یعنی یک بغل یاس سپید
عشق یعنی یک ترنم از یه یار
عشق یعنی سبزی باغ و بهار
عشق یعنی لحظه دیدار یار
عشق یعنی انتهای انتظار
عشق یعنی وعده بوس و کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار
عشق یعنی حس نرم اطلسی
عشق یعنی با خدا در بی کسی
عشق یعنی همکلام بی صدا
عشق یعنی بی نهایت تا خدا
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در اویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن
عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست
عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه
عشق یعنی یک تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر
عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی
عشق یعنی بندگ آزادگیعجیج دلم دوست دارم
با تو می توان بهار شد
می توان هزار شعر عاشقانه را
سرود و ماندگار شد
با تو می توان در این دیار پر فریب
ره نورد جاده های روزگار شد
با تو، می توان دوباره دید
چهار فصل سال را
بر تن تمام روز های سال
رنگ دل کشید و یادگار شد
می توان در کنار تو به جنگ روزگار رفت
یا که با درخت سبز صلح
تا همیشه همدیار شد
با تو، می توان ستاره چید
می توان به آسمان نگاه کرد و بی قرار شد
می توان جدا شد از زمین و از زمان ابر شد
پرنده شد؛رنگ روح یار شد
می توان دواند ریشه در زمین
می توان درخت شد،جوانه زد،
بهار شد...
اگه فکر یه همصدایی بیا با عشق صدام بکن
تو منو اینجور دیوونه کردی بیا فکری برام بکن
تو تک وتنها تو جاده عشق قدم گذاشتی بی همسفر
آخه مسافر دوستت دارم من . بیا منو با خودت ببر
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
وقت سلام و سرود عشق . ای پیامت نوید من
دل به تو بستم به پات نشستم . تویی تنها امید من
وقت سلام و سرود عشقه . ای پیامت نوید من
دل به تو بستم به پات نشستم . تویی تنها امید من
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
وقت سلام و سرود عشقه . ای پیامت نوید من
دل به تو بستم به پات نشستم . تویی تنها امید من
وقت سلام و سرود عشقه . ای پیامت نوید من
دل به تو بستم به پات نشستم . تویی تنها امید من
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
بیا که رو لبهام خنده بکاری شادی بیاری برای من
بیا و با دستات اشکامو پاک کن . گوش بسپار به غمای من
عشق عسلیه من مال خودمی
دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینه
به لطف عاشقی حتی گلای زرد پاییزو
به رنگ چشم پر خونش . گل سرخابی میبینه
همه زیبایی دنیا رو از چشم تو میبینه
همه گلهای عالم رو با دستای تو میچینه
دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینه
اگر عمری هدر کردم . اگر پا در خطر کردم
نگو که سادگی کردم . عوای عاشقی کردم
که من با عشق تو عاشق . سلام بر زندگی کردم
سلام بر زندگی کردم
سلام بر زندگی کردم . سلام بر زندگی کردم
چه خوب کردم . چه بد کردم
خودم کردم . خودم کردم
هوای عاشقی کردم . هوای عاشقی کردم
که من با عشق تو عاشق . سلام بر زندگی کردم
سلام بر زندگی کردم
دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینه
به لطف عاشقی حتی گلای زرد پاییزو
به رنگ چشم پر خونش . گل سرخابی میبینه
همه زیبایی دنیا رو از چشم تو میبینه
همه گلهای عالم رو با دستای تو میچینه
چه خوب کردم . چه بد کردم
خودم کردم . خودم کردم
هوای عاشقی کردم . هوای عاشقی کردم
که من با عشق تو عاشق . سلام بر زندگی کردم
سلام بر زندگی کردم
دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینه
دل عاشق اگه رنگ بهارو آبی میبینه
شبای بی کسیهاشو . شب مهتابی میبینههوس باز
دوست دارم ایمان خودم.....عشق من
حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم
آخ .. تا می بینمت یک جور دیگر می شوم
با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند
یاسم و باران که می بارد معطر می شوم
در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم
آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو
می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم
میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم امروز دیدمت عشقم.دوست دارم.خدایییییییییییییا ممنونم
تنها تو را میشناسم به نام ما میشناسم
از ابتدا میشناسم . تا انتها میشناسم
تنها تو را میشناسم . تو را که این همه خوبی
سپیدی هر سپیده . تو سرخی هر غروبی
تو سرخی هر غروبی...
تنها تو تک سایه بونی . میان این بی درختی
تنها تویی که گریزی . از این همه تیره بختی
بیا ببین در چه حالم . با تو چه پر پر و بالم
اگه که شعر محالم . ببین . ببین چه زلالم
نفس . نفس . همه از من . شکفتن و گفتن از تو
مرا چه خوش مینویسی . همیشه چون غزلی نو
دوباره ای بی نهایت . نهایت خود من شو
ترانه ها . همه از تو . هوای ما . همه از تو
هوای ما . همه از تو...
تنها تو تک سایه بونی . میان این بی درختی
تنها تویی که گریزی . از این همه تیره بختی
بیا ببین در چه حالم . با تو چه پر پر و بالم
اگه که شعر محالم . ببین . ببین چه زلالم
کاش...................
فقط خدا می داند که چقدر دلم برایت ضعف می رود
آغوش تو گناه نيست.....
من در آغوش تو آرامش يافته ام
كه هيچ گناهي با آرامش مانوس نيست
من در آغوش تو امنيت را احساس كرده ام
كه در هيچ گناهي امنيت محسوس نيست
من در آغوش تو تمام زيبايي را لمس كرده ام
كه در هيچ گناهي زيبايي ملموس نيست
پس امانم بده كه تا ابد در دل این زیبایی آرامش يابم عشقم قلبم واسه تو میزنه
گفتی میخوای بنویسی دلمو
این دل از تو هنوز قافلمو
بنویس . بنویس . هر چی دلت خواست بنویس
منم یک دریا دل عاشق رو راست . بنویس
قصه عشقه که بین من و تو
انتظار با تو بی حوصلمو
بنویس . بنویس . هر چی دلت خواست بنویس
منم یک دریا دل عاشق رو راست . بنویس
اگه خواستی بنویسی منو یک بار دیگه
لحظه هامو . لحظه پوچ دقایق بنویس
زیر آوار مصیبت . تو هراس بی کسی
تنمو با واژه سرخ شقایق بنویس
بنویس . بنویس . هر چی دلت خواست بنویس
منم یک دریا دل عاشق رو راست . بنویس
با محبتی که داری به من شوریده دل
منو پیشمرگ چشات با دل عاشق بنویس
در گذر از ساحل آفتابی دریای عشق
منو یک دریا دل شکسته قایق بنویس
بنویس . بنویس . هر چی دلت خواست بنویس
منم یک دریا دل عاشق رو راست . بنویس
گفتی میخوای بنویسی دلمو
این دل از تو هنوز قافلمو
بنویس . بنویس . هر چی دلت خواست بنویس
منم یک دریا دل عاشق رو راست . بنویس
قصه عشقه که بین من و تو
انتظار با تو بی حوصلمو
بنویس . بنویس . هر چی دلت خواست بنویس
منم یک دریا دل عاشق رو راست . بنویسدلم برات تنگ شدهههههههههه
نامت را به من بگو...
دستت را به من بده...
حرفت را به من بگو... قلبت را به من بده...
من ریشه های تو را دریافته ام...
با لبانت برای همه ی لبها سخن گفته ام...
و دستهایت...
و دستهایت بادستان من آشناست... حدث بزنید اسم عشق من چیه....دوس داشه باشید اسمشو بهتون میگم....عشق من اسمتم مثه خوت میمونه پاکه عسلم
دوباره بغض، دوباره شب
سکوت خیس چشم ها
دوباره من، دوباره تو
بدون لمس دست ها
سوای من، سوای تو
دوباره این دوباره ها
دوباره می شود دلم
خراب این دوباره ها
اگر که نیست دست تو در این سکوت خیس شب
ولی دل خراب من خوش است به این دوباره ها
بیا که دست گرم تو
دوای این دوباره هاست
دوباره اشک دوباره غم دوباره اوج دردهاست
شاعر : روح الله شاه سنایی ♥ ما بهم میرسیمو خوشبخت میمونیم ♥
من عاشقم،و براي انكه به عشقت برسم اگر لازم باشد،تا اخر دنيا پياده خواهم رفت،سرو پا برهنه دشت و دمن را در خواهم نورديد،از دامنه هاي پر برف و يخ كوهساران بلند خواهم گذشت و هم چنان با گرماي بهاري دل خود،گرم خواهم شد.ميان بادها و طوفان ها راه خواهم پيمود و به جاي ناله هاي باد،نغمه ي پرندگان نواخان را خواهم شنيد.
از بيابانهاي خشك خواهم گذشت و دل خود را از عطر ژاله هاي سحر گاهان بهار معطر خواهم يافت.
من،براي اينكه به اندكي عشق برسم،تا اخر دنيا خواهم رفت و هم چون مسكيني كه بر در خانه ها باستد و اوازه خوانان انتظار دست ياري بكشد،بر در خانه ات طلب عشق خواهم كرد!
احساسي دارم،احساسي در دلم
بايد از ابتدا با هم ميبوديم،معشوقه ام بيشتر و بيشتر دوستم بدار و باز هم بيشترو بيشتر.انگار چيزي درون توست ،و من هرگز نميدانستم كه عشق ميتواند در نظرم اينگونه زيبا باشد وهيچ گاه نميدانستم عشق ورزيدن به تو ميتواند ارامش بخش قلبم باشد و نميدانستم كه عشق ميتواند افتاب چشمهاي تو باشد و نميدانستم كه...
اري چيزي درون توست كه نميتواني پنهانش كني و عشق من تنها منتظر فرصتي است تا خود را نشان دهد؛...
بغلم کن عشق خوبم بذارحس کنم تنت رو
از حرارتت بمیرم بگیرم عطر تنت رو
واسه من اغوش گرمت تنها جای امن دنیاست
ساز اشنای قلبت خوشترین اهنگ دنیاست
منو که بغل میگیری گم میشم تو شهر رویا
بند میاد نفس تو سینم مثل مجنون پیش لیلا
به تو شفاف و برهنه دل سپردم بی محابا
بغلم کن تا نمیرم بی تو،تو دستای سرما
مثل دامن فرشته شبه ما قدیس و پاکه
حتی ماه به حرمت ما عاشقونه تر میتابه
بغلم کن عشق خوبم بذار ارامش بگیرم
سر بذارم روی شونت با نفسهات خو بگیرم
جز سر انگشتای گرمت تن من عشقی ندیده
دست بکش رو گونه ی من منو خواب کن تا سپیده
♥عقش من احساس منی♥
.........................................................................................................................................................
اگه چشمات نبودن ، دنیا این رنگی نبود
رو لب پرنده ها ، دیگه آهنگی نبود
اگه چشمات نبودن ، آسمون آبی نبود
ُگلای یاس ِ سفید ، توی ِ هیچ خوابی نبود
اگه چشمات نبودن ، شب ِ مهتابی نبود
پشت ِِ اَبرای ِ دلم دیگه آفتابی نبود
اگه چشمات نبودن ، کی واسم گریه می کرد
دل ِ من وقتی شکست ، به کجا تکیه می کرد
اگه چشمات نبودن ، کی با من سفر می کرد
واسه جشن ِ ماهیا کی ماهُ خبر می کرد
اگه چشمات نبودن ، کی ُگلا رو آب می داد
واسه گنجشک دلم کی یه جای خواب می داد
حالا چشمات با َمَنن که هنوز نفس دارم
جُرأت پر کشیدن از توی قفس دارم
دیگه چشماتُ نگیر ، که من آزرده بشم
مثل گل تو فصل یخ ، زردُ پژمرده بشم
تا که چشماتُ دارم شعرای تازه میگم
همش از پنجره ای ، که به روم بازه می گم
دوووووووووووووووسسسسسسسسستتتتتتتتت دااااااااررررررررممممممم
عشق فراموش کردن نيست بلکه بخشيدن است.
عشق گوش کردن نيست بلکه درك كردن است.
عشق ديدن نيست بلکه احساس کردن است. عشق جا زدن و کنار کشيدن نيست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است.
عزیزم با همه وجودم میخوامت کاش بفهمی
لطفا در ادامه مطلب من رو همراهی کنید
ادامه مطلـب
قلب من خالی ز هر رنگ و ریاست
زندگی با آرزو ها روبروست
با تو بودن از برایم آرزوست
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق ها،علم زدم
با وامی از نگاه تو خورشید های شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هرکه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
اشک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه،قرعه ی قسمت به غم زدم
عشق من با همه قلبم میخوامت شاعر حسین منزوی
چو شیرینتر نمود ای جان، مها شور و بلای تو
بهشتم جان شیرین را، که میسوزد برای تو
روان از تو خجل باشد، دلم را پا به گل باشد
مرا چه جای دل باشد، چو دل گشتهست جای تو
تو خورشیدی و دل در چه، بتاب از چه به دل گه گه
که میکاهد چو ماه ای مه، به عشق جان فزای تو
ز خود مِسَم به تو زرم، به خود سنگم به تو دُرم
کمر بستم به عشق اندر به اومید قبای تو
گرفتم عشق را در بر، کله بنهادهام از سر
منم محتاج و میگویم ز بیخویشی دعای تو
دلا از حد خود مگذر برون کن باد را از سر
به خاک کوی او بنگر ببین صد خون بهای تو
اگر ریزم وگر رویم چه محتاج تو مه رویم
چو برگ کاه میپرم به عشق کهربای تو
الا تبریز خوش جایم ز شمس الدین به هیهایم
زنم لبیک و میآیم بدان کعبه لقای تودوست دارم عشق من
يك روز
پريشان شد و آشفته و عصباني نزد خدا رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد، داد زد و بد و بيراه گفت، خدا سكوت كرد، جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سكوت كرد، آسمان و زمين را به هم ريخت، خدا سكوت كرد.
ادامه مطلـب
قلبي كه از آن با خبر است همان قلبي ست كه در سينه مي تپد
همان كه گاهي مي شكند
گاهي مي گيرد و گاهي مي سوزد
گاهي سنگ مي شود و سخت و سياه
و گاهي هم از دست مي رود...
با اين دل است كه عاشق مي شويم
با اين دل است كه دعا مي كنيم
با همين دل است كه نفرين مي كنيم
و گاهي وقت ها هم كينه مي ورزيم...
اما قلب ديگري هم هست.قلبي كه از بودنش بي خبريم.
اين قلب اما در سينه جا نمي شود
و به جاي اينكه بتپد.....مي وزد و مي بارد و مي گردد و مي تابد
اين قلب نه مي شكند نه ميسوزد و نه مي گيرد
سياه و سنگ هم نمي شود
از دست هم نمي رود
زلال است و جاري
مثل رود و نسيم
و آنقدر سبك است كه هيچ وقت هيچ جا نمي ماند
بالا مي رود و بالا مي رود و بين زمين و ملكوت مي رقصد
اين همان قلب است كه وقتي تو نفرين مي كني او دعا مي كند
وقتي تو بد مي گويي و بيزاري او عشق مي ورزد
وقتي تو مي رنجي او مي بخشد...
اين قلب كار خودش را مي كند
نه به احساست كاري دارد نه به تعلقت
نه به آنچه مي گويي نه به آنچه مي خواهي
و آدمها به خاطر همين دوست داشتني اند
به خاطر قلب ديگرشان
به خاطر قلبي كه از بودنش بي خبرند
بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که میخوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش
MiSs-A |